تحلیل: کانون مطالعات دینی ؛ فلسفی ؛ اخلاقی ؛ حقوقی ؛ سیا سی و ساینسی
Dear viewers !!!
Please use FIREFOX Browser for a better prospect

تحديد وتعين سن ازدواج در اسلام

Filed under: by: عبدالبصیر صهیب صدیقی


تحديد وتعين سن ازدواج در اسلام



نویسنده: داکتر حمدالله سعیدی



سوال(65): آيا در اســـــــــــلام، براى ازدواج دختــــر وپسر يعنى زن ومــــــــــــرد، سِن ويا عُمر معين تعين است، ويا خير؟ لطفاً موضوع را بصورت مفصل توضيح نمائيد.

جواب سوال(65): الحمد لله وكفى والصلاة والسلام على رسوله المصطفى

اسلام از بدء نزول آن تا چندين قرن پيهم، هيچگونه مشكلِ در مورد زن نداشت، نه از حيث حقوق وواجبات، ونه از بابت سِن وعمر ازدواج، ونه از بابت نكاح وطلاق....وغيره، وجهان اسلام در تاريخ چند صد ساله خود موضوع يا مشکل يا قضيه بنام حقوق زن نداشت، چنانچه زن مسلمان در تاريخ چند صد ساله خود، هيچگونه مشكل نداشت، زيرا قرآن وى، وپيغمبر وى، كليه حقوق وواجبات وى را تضمين وبيان نموده است.......

درست كه زن قبل از اسلام به مشكلات بى حد دچار بود، مثلاً: زن در نظر اديان قديم هند، بد تر از طوفان ومرگ وجحيم وزهر افعى بود، از هيچگونه شخصيت مستقل وآزاد برخوردار نبود...

وزن در نظر اديان قديم چين عبارت از كنيز وخدمتگار بود، كه فقط بخاطر خدمت مردان آفريده شده اند .....

و زن در آئين يهود لعنت بود كه براى بشر فرستاده شده، زيرا اين زن بود كه آدم – عليه السلام - را اغوا كرد ووى را از بهشت راند .... لذا هنگام عادت ماهانه، زن را در خانه تاريكى پرتاب ميكردند، وبراى وى همچو حيوان آب ونان تقديم مينمودند چرا كه زن در نظر شان، پديدۀ پليد بود.

و زن در آئين مسيحيت عبارت از پليدى ونجاست بود كه نبايد حتى المقدور با وى نزديكى صورت گيرد.....

اما وقتى اسلام آمد زن را در مقام بس عالى وشامخ قرار داد، وبا صراحت لهجه گفت:{ لِّلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَاء نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبْنَ وَاسْأَلُواْ اللّهَ مِن فَضْلِهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيماً }النساء 32.

= مردان نصيبى از آنچه به دست مى‏آورند، دارند، و زنان نيز نصيبى، و نبايد حقوق هيچ ‏يك پايمال گردد.

وفرمود: { يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى ... الآية }الحجرات13.

= اى مردم! ما شما را از يك مرد و زن آفريديم .....

وچهارده قرن سپرى گرديد، وزنان ومردان باهم ازواج ميكردند، نياز به تعين وتحديد سن ديده نميشد، زيرا ازدواج تابع وخاضع به مصلحت دو طرف ميباشد واين مصلحت ومنفعت از يك شخص تا شخص ديگر واز يك محيط تا محيط ديگر فرق ميكند ....

اما متأسفانه که با فرا رسيدن اوائل قرن بيستم، در هركجا صدا ها بلند گرديد ... وموضوعى بنام حقوق زن بلند شد.... وسازمانها واتحاديه هاى زير عناوين مختلف قد علم نمودند ....... وزندگى آرام مليونها فاميل را در گوشه وكنار جهان برهم زدند، وخواستند تا زن را كه دُردانه يا مرواريد گرانبهاى در داخل صدف عفت وپاكدامنى ميباشد، به بازارهاى نخاسى بكشانند، و جسد طاهر وپاكيزۀ وى را براى درندگان كه شكل انسانرا دارند، لقمه آماده تقديم نمايند ..... ودر برآدورده ساختن این هدف شوم خود، از انسانهاى طوطى صفت استفاده كردند ...

وقرآن در مورد اين گروهكها هشدار داده وميفرمايد:{ إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ }النور19.

= كسانى كه دوست دارند زنا وفحشا و زشتيها در ميان مردم با ايمان شيوع يابد، عذاب دردناكى براى آنان در دنيا و آخرت است، و الله – عزوجل- مى‏داند و شما نمى‏دانيد.

البته هرگونه تصرف در مورد، زن، تصرف در حق مليونها زن ميباشد...

زيرا هرگونه اقدام وتصرف در تعين سِن ازدواج، تصرف در حق مليونها دختر وپسر در جهان است...

روى اين اصل اسلام، براى ازدواج دختر وپسر يعنى زن ومَرد، سِن ويا عُمر معين تعين نكرده است، بلكه آنرا به مصلحت دو طرف گذاشته است ....

آرى! در قرآن به مرحله صلاحيت ازدواج اشاره شده است وميفرمايد:

{ وَابْتَلُواْ الْيَتَامَى حَتَّىَ إِذَا بَلَغُواْ النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُم مِّنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُواْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ ...........الآية } النساء6.

= و يتيمان را چون به حد نكاح برسند، بيازماييد! اگر در آنها رشد كافى يافتيد، اموالشان را به آنها بدهيد .....

ومراد از حد نكاح درين آيت مبارك صلاحيت ازدواج يا (سن بلوغ) ميباشد.

لذا فقهاى كرام سن ازدواج را (سن بلوغ) دانسته اند...

واز آنجا كه سن بلوغ یا جوانى، از شخصى تا شخص ديگر، واز جاى تا جاى ديگر واز زمان تا زمان ديگر، فرق ميكند ..... لذا فقهاى اسلام براى سن بلوغ پسر ودختر علامات يا نشانه هاى را تعين نموده اند، كه با ظهور آن  بلوغ دختر وپسر، ثايت ميگردد، واین نشانه ها در پسر: دو علامه یا نشانه يعنى: " احتلام وانزال " ودر دختر سه علامه یعنى: " احتلام وانزال وحمل " ميباشد..

وهرگاه يكى از اين علامات ظاهر نگردد، آنگاه سن بلوغ را به "سال" تعين نموده اند ... ودر مورد تعين "سال" بازهم اختلاف نظر دارند برخى ها(14) وبرخى ها(15) وبرخى ها(16) سالگى تعین کرده اند، زيرا چنانچه گفتيم: رسيدن به بلوغ از شخصى تا شخص ديگر واز جاى تا جاى ديگر فرق ميكند .... وحتى پس از رسیدن به سن بلوغ، بازهم انسانها داراى طبائع وسرشتهاى مختلف ميباشند .. مثلاً: هستند پسران جوانِ و يا دختران جوانِ كه پس از رسيدن به بلوغ در سن دوازده سالگى، نميتوانند غريزۀ شهوانى خود را كنترول نمايند... وهمچنان دختران وپسران ديگرى هستند كه در سن هژده سالگى ونوزده سالگى بازهم كنترول شهوت خود را در اختيار دارند ....

روى اين اصل فقهاى اسلام، ازدواج را گاه فرض ميدانند، وگاه سنت وگاه مستحب وگاه مباح وجائز، وگاه آنرا حرام وگاه مكروه ميشمارند ... واين اختلاف بر پايه اختلاف در طبائع وسرشت اشخاص استوار ميباشد ...

پس كسانيكه سن ازدواج را بطور مثال: هژده سال تعين ميمايند، در برابر مليونها جوان دختر وپسر كه بمجرد رسيدن به بلوغ كنترول را از دست ميدهند چه پاسخ خواهند داشت؟ .... ويا اينكه ميخواهند جامعه بشرى را بجامعه احشام وحيوانات مبدل سازند، كه هركه هرجاى خواست وهر وقتى خواست وبا هركسى خواست، غريزۀ بهيمى وحيوانى خود را اشباع نمايد ...

والبته اين حقيقت تنها سخن فقهاى اسلام نيست، بلكه علم معاصر نيز اين  حقيقت را تأكيد مينمايد ....

از اينجا است كه قرآن کریم ميگويد: { أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ }الملك14.

= آيا آن ذات كه موجودات را آفريده از حال آنها آگاه نيست؟! در حالى كه او از اسرار دقيق باخبر و آگاه است!

پس هرگونه تصر ف در موضوع ازدواج ونكاح، تصرف در حق مليونها انسان بى گناه است .........

لذا پيغمبر اسلام – صلى الله عليه وسلم - براى علـــــــى – رضى الله عنه - گفت: [ يَا عَلِيُّ! ثَلَاثٌ لَا تُؤَخِّرْهَا: الصَّلَاةُ إِذَا آنَتْ، وَالْجَنَازَةُ إِذَا حَضَرَتْ وَالْأَيِّمُ  إِذَا وَجَدْتَ لَهَا كُفْئًا ] الترمذى.

= اى على! سه چيز را هر گز تأخير منما: نماز وقتيكه وقت آن فرا رسد، دفن جنازه يعنى ميت، وقتيکه حاضر گردد، وازدواج دختر وقتيكه به سن بلوغ برسد.

والبته آنانيكه عقل سليم دارند، يقينًا كه اين حكم اسلام را يگانه وبهترين راه حل انحراف جوانان ميدانند.

از اينجاست كه در فقه اسلامى، نص صريح در مورد سِن يا عُمر ازدواج دختر يا پسر، يا زن ومرد، وارد نيست، يعنى در فقه اسلامى، حكمِ به صراحت وارد نيست كه مثلاً: شما قبل از فلان سن نميتوانيد ازدواج بكنيد، ويا اينكه پس از فلان سن نميتوانيد ازدواج بكنيد يا نكنيد ....... بلكه تعين سن ازدواج بر اساس مصلحت طرفين از سوى اهل علم تعين ميگردد... وفقهاى كرام سن ازدواج را " صلاحيت دو طرف به ازدواج " ميدانند، كه از يك محيط تا محيط ديگر، واز يك زمان تا زمان ديگر، فرق ميكند......

وفقهاى كرام "صلاحيت دو طرف به ازدواج" را محك قرار داده اند .... زيرا ازدواج بر اساس مصلحت دو طرف انجام میگیرد، وهرگاه در ازدواج مصلحت وجود نداشته باشد، پس عقد ازدواج، يك عمل بيهوده خواهد بود، ودر رأس مصالح ازدواج: اشباع غرائز جنسى از راه مشروع وجائز، وانتشار و ادامه نسل بشرى از راه مشروع وروا ميباشد..... واين دو مصلحت پس از بلوغ طرفين محقق ميگردد.... لذا قرآن كريم میفرماید: { وَابْتَلُواْ الْيَتَامَى حَتَّىَ إِذَا بَلَغُواْ النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُم مِّنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُواْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ .....الآية }النساء6.

= و يتيمان را چون به حد بلوغ برسند، بيازماييد! اگر در آنها رشد كافى يافتيد، اموالشان را به آنها بدهيد!

وهمچنان قرآن کریم ميفرمايد: { وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ }. الروم21.

= و از نشانه‏هاى او اينكه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد، و در ميانتان مودت و رحمت قرار داد، در اين نشانه‏هايى است براى گروهى كه تفكر مى‏كنند.

روى اين اصل اگر مردِ يا زنِ از حيث حالت جسمى عيب داشته باشد كه مانع اشباع غريزۀ جنسى شوند، جانب مقابل ميتواند، نكاح را فسخ نمايد ... و فقهاى اسلام در رأس اين عيوب در مردان: ( العِنِّين، المَجبُوب، الخِصَاء الجُزَام والبَرَص ) را ميداننـــــــد، ودر زنان: (الرَّتق، الغُدَّة، اللَّحْمة و العَظم) را ميدانند.

واين عيوب يكسر عيوب است كه مانع معاشرت جنسى ميگردند ....

البته ما حال در پى عيوب نكاح نيستيم تا آنرا مفصلاً شرح دهيم، بلكه ما در پى منفعت ومصلحت يا در پى هدف ازدواج ونكاح ميباشيم..... پس هرگاه يكى از اين عیوب در همسر ويا شوهر بروز نمايد، طرف مقابل حق فسخ نكاح را دارد، اما اين حق نيز لگام گسيخته نيست، بلكه از خود شرائط دارد كه فقه اسلامى آنرا تنظيم نموده است واين پاسخ جاى شرح آن نميباشد ...

اما هرگاه يكى از اين عيوب در يكى از دو طرف، بروز نمود، اما بازهم طرف مقابل بدان راضى بود، آيا كسى ميتواند وى را اجبار به جدائى وفسخ نكاح  نمايد؟ از ديدگاه فقه اسلامى، نه خير اين حق مطلق خود وى ميباشد.....

وهرگاه زن ومردى يا دختر وپسرِ با وجود تفاوت بيشتر سِن يا عُمر ميان شان با رضامندى دوطرف، بدون وجود اكراه از هيچ طرف ديگر، ازدواج نمايند وهيچگونه مانع شرعى از قبيل محرميت واختلاف در دين... ميان شان وجود نداشته باشد، آيا نكاح شان جائز وروا است؟ آرى نكاح شان جائز ومباح است، وهيچ مانعِ در سر راه شان وجود ندارد.

وهرگاه كشورى در چوكات مصلحت ومنفت طرفين ويا مصلحت ومنفعت عمومى، قانون را تصويب نمايد كه بموجب آن سِن يا عُمر ازدواج را تحديد وتعين نمايد، آيا فقه اسلامى اين نوع قانون را صحه ميگذارد؟

جواب: به نزد اكثر فقهاى معاصر، آرى، مشروط بر اينكه از طرف اشخاص صاحب نظر اهل حل وعقد صادر گرديده باشد ... واين نوع قوانين را در فقه اسلامى "قانون احوال شخصى" مينامند.. - والله أعلم -.

************

0 Kommentare: