تحلیل: کانون مطالعات دینی ؛ فلسفی ؛ اخلاقی ؛ حقوقی ؛ سیا سی و ساینسی
Dear viewers !!!
Please use FIREFOX Browser for a better prospect

پرسش و پاسخ 3

Filed under: by: عبدالبصیر صهیب صدیقی

پاسخ دهنده: داکتر حمدالله سیدی

سوال: معناى حرام چيست؟ وچرا كعبه را المسجد الحرام ميگويند:

جواب: معناى حرام: در اصطلاح شرعى عبارت از: " هر عمل است كه شارع آنرا از روى الزام وقطعى، نهى نموده است ".

ويا بعبارت ديگر: " هر عمل كه انسان به فعل آن مستحق ثواب، وبه ترك آن مستحق عذاب ميگردد " حرام گفته ميشود.ومراد از شارع: يعنى قرآن كريم ويا سنت پيغمبر – صلى الله عليه وسلم - از آن بصورت قطعى، منع نموده باشد، حرام است.

اما وقتى كلمه " الحرام " به المسجد الحرام اضافه ميگردد، مفهوم آن اين است كه قتل وكشتار، در آنجا حرام است، بلكه بايد همه كس در آنجا در امن وامان بوده باشند.

پس وقتى ما كعبه را المسجد الحرام ميگوئيم: جنگ وجدال وقتل وكشتار را در آنجا حرام ميدانيم.

والله – عزوجل - درين مورد ميفرمايد: { وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ } البقرة191.

= شما با آنها- ا كفار - در نزديكى المسجد الحرام جنگ وقتال نكنيد.

وهمچنان ميفرمايد: {و الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِي جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاءً الْعَاكِفُ فِيهِ وَالْبَادِ } الحج25.

= و از مسجد الحرام، كه آن را براى همه مردم، برابر قرار داديم، چه كسانى كه در آنجا زندگى مى‏كنند يا از نقاط دور وارد مى‏شوند.

وهمچنان ميفرمايد: { وَمَن يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ }. الحج 25.

= و هر كس بخواهد در اين سرزمين از راه حق، منحرف گردد و دست به ستم زند، ما از عذابى دردناك به او مى‏چشانيم.

و در قرآن كريم كلمه : " المسجد الحرام " دو مفهوم را افاده مينمايد:

اول: " المسجد الحرام ": يعنى كعبه مشرفه ومسجد ما حول آن:

قرآن كريم ميفرمايد: { فَلاَ يَقْرَبُواْ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَـٰذَا } التوبة 28.

= پس نبايد – مشركان - بعد از امسال، نزديك المسجد الحرام شوند!

ورسول الله - صلى الله عليه وسلم - ميفرمايد: [ لاَ تُشَدُّ الرِّحَالُ إِلاَّ إِلَى ثَلاثَةِ مَسَاجِدَ: الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَمَسْجِدِ الرَّسُول- صلى الله عليه وسلم - وَمَسْجِدِ الأَقْصَى ] البخاري.

= سفر بسوى هيچ مسجد جائز نيست مگر بسوى سه مسجد: المسجد الحرام، ومسجد رسول الله - صلى الله عليه وسلم - والمسجد الأقصى.

ورسول الله - صلى الله عليه وسلم - ميفرمايد: [ صَلاةٌ فِي مَسْجِدِي هَذَا خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ صَلاةٍ فِيمَا سِوَاهُ إِلاَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ ] البخاري.

= يك نماز در مسجد من – مسجد نبوى شريف – از يكهزار نماز در مساجد ديگر، بيشتر اجر وپاداش دارد، مگر نماز در المسجد الحرام.

دوم: " المسجد الحرام ": يعنى شهر مكه مكرمه تا مرزهاى طول وعرض آن: قرآن كريم درين مورد ميفرمايد: { سُبْحَانَ الَّذِى أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الاْقْصَى ..الآية } الإسراء.

= پاك و منزه است الله – عزوجل - كه بنده‏اش را در يك شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصى -كه گرداگردش را پربركت ساخته‏ايم- برُد، تا برخى از آيات خود را به او نشان دهيم; چرا كه او شنوا و بيناست.

عمل يا كار كردن زن از ديدگاه اسلام:

سوال: آيا عمل وكار كردن واجراى وظيفه براى زن مسلمان در جاى وموقع كه با مردان نامحرم مختلط ويكجا ميباشد از ديدگاه شرع اسلام جائز است؟

جواب: الحمد لله والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وصحبه وبعد،،،،

بالاترين وعظيم ترين وشريف ترين وآبرومندانه ترين عمل را كه زن مسلمان انجام ميدهد، همانا تربيه اولاد وفرزندان است، تا فرزندان نيكو را به جامعه تقديم نمايد، وفاميل وخانوادۀ را بنا سازد كه در فضاى محبت والفت وفداكارى، راه زندگى شانرا غرض فراهم سازى سعادت وشادكامى دنيا وآخرت به پيش ببرند.

الله - عزوجل - درين مورد ميفرمايد: { وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ } الروم21.

يعنى: و از نشانه‏هاى او اينكه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد، و در ميانتان مودت و رحمت قرار داد، در اين نشانه‏هايى است براى گروهى كه تفكر مى‏كنند.

بدون ترديد كه تسكين شوهر وزن درين است تا زن وظيفه ومسئوليت طبيعى اش را كه عبارت از فراهم سازى فاميل آرام ومستقر ميباشد انجام دهد.

اما هر گاه زن روز را در كار وعمل در كارخانجات ويا شركتها ويا دفاتر دولتى ويا در وراى فرمان تراكتور يا موتر ويا قطار يا ريل ....... وغيره سپرى نمايد، وشب را از خستگى كار وعمل، در خواب سپرى نمايد، اين زندگى هرگز تسكين وآرامش را بار نياورده، بلکه عذاب است كه هردو زن وشوهر را الله - عزوجل - بدان مبتلا نموده است.

والبته اين حقيقت است كه هيچ خردمند با انصاف از آن انكار كرده نميتواند، وهمه ديديم وشنيديم كه در هركجا از گوشه وكنار جهان، زنان دست به تظاهرات وراه پيمائى زدند، ويگـانه شعار را كه بلند كردند اين بود كه: " ما را به خانه هاى مان باز گردانيد ".

اما از آنجا كه اسلام دين موافق با سرشت وطبيعت بشر ميباشد، زن را از كار وعمل منع نكرده، بلكه براى وى اجازه داده تا كار وعمل نمايد، زيرا اكثر اوقات چنين اتفاق مى افتد كه فاميل وخانواده نياز به كار وعمل زن ميداشته باشد.

لذا اسلام شرايط را براى كار زن تعين نموده، تا در پرتو آن، زن بتواند آبرومندانه ودر فضاى طهارت وپاكيزگى وحفظ شرف وآبرو وحيا، كار وعمل را انجام دهد، وزندگى شرافتمندانه وآبرومندانه را براى خود وفاميل خود مهيا سازد. شرايط را كه اسلام براى كار كردن زن تعين نموده قرار زير ميباشد:

اول: اينكه كار وعمل اصلاً براى زن جائز وروا بوده باشد، مثلاً عمل زن در زمينه رقص وسينما وتياتر ... جائز نيست.

واز جمله اعمال كه براى زن جائز ميباشد: تعليم وآموزش، طب وپزشكى ونرس وپرستارى واذان واقامت براى زنان ...... وامثال آن ميباشد.

دوم: اينكه عمل وى باعث ايجاد فتنه وفساد وشهــــــوت نگردد، مثلاً عمل وى

در ميان مردان نامحرم بشكل آميزش ومختلط، جائز نميباشد.

ورسول الله - صلى الله عليه وسلم - درين مورد ميفرمايد: [ لا يَخْلُوَنَّ رَجُلٌ بِامْرَأَةٍ وَلا تُسَافِرَنَّ امْرَأَةٌ إِلاَّ وَمَعَهَا مَحْرَمٌ ...الحديث ] متفق عليه.

يعنى: نبايد مرد وزن نامحرم به تنهائى با هم يكجا شوند، ونبايد زن بدون مَحْرَم سفر نمايد.

سوم: در صورتى كه عمل زن باعث تقصير وكوتاهى وى در مسئوليتهاى فاميلى وخانوادگى و فرزندان وى نگردد.

و عَبْد اللَّه بْنُ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ - رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا – ميگويد: كه رَسُولُ اللَّه r برايم گفت: [ يَا عَبْدَ اللَّهِ! أَلَمْ أُخْبَرْ أَنَّكَ تَصُومُ النَّهَـارَ وَتَقُـومُ اللَّيْلَ ]؟ فَقُلْتُ: بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: [ فَلا تَفْعَلْ صُمْ وَأَفْطِرْ وَقُمْ وَنَمْ، فَإِنَّ لِجَسَدِكَ عَلَيْكَ حَقًّا وَإِنَّ لِعَيْنِكَ عَلَيْكَ حَقًّا وَإِنَّ لِزَوْجِكَ عَلَيْكَ حَقًّا وَإِنَّ لِزَوْرِكَ عَلَيْكَ حَقًّا ..... الحديث ] متفق عليه.

يعنى: اى عبدالله من خبر شدم كه تو روز را در روزه وشب را در نماز وتهجد سپرى مى نمائى؟ گفتم: آرى يا رسول الله! برايم گفت: اين كا را مكن، بلكه روزه دار باش وافطار كن، نماز بپادار و خواب كن، زيرا كه بدن تو بالاى تو حق دارد، وچشم تو بالاى تو حق دارد، وهمسر تو بالاى تو حق دارد، ومهمان تو بالاى تو حق دارد. اين حديث مبارك حقوق مسلمان در قبال خود وى ودر قبال اهل وخانواده وى ودر قبال جامعه وى تعين مينمايد.

پس عمل زن نبايد باعث تفصير وكوتاهى در قبال خـانه وشوهر واولادهايى وى كردد.

چهارم: اينكه هدف از انجام عمل، ضرورت شخصى ويا ضرورت مشروع جامعه بوده باشد، زيرا الله - عزوجل - ميفرمايد: { وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الأُولَى } الأحزاب 33.

يعنى: و در خانه ‏هاى خود بمانيد، و همچـون دوران جاهليت نخستين بى سترانه در ميان مردم ظاهر نشويد. وعائشه - رضى الله عنها - از رسول الله - صلى الله عليه وسلم - روايت مينمايد كه فرمود: [ قَدْ أُذِنَ أَنْ تَخْرُجْنَ فِي حَاجَتِكُنَّ ] البخارى.

يعنى: براى زنان اجازه داده شد تا غرض برآوردن نيازمنديهاى شخصى شان از منزل شان خارج شوند.

پنجم: اجازۀ زوج وشوهر يا ولى زن، در خروج زن به كار وعمل، موجود بوده باشد، زيرا شوهر وولى زن، از وى در برابر الله - عزوجل - مسئول ميباشد.

زيرا رسول الله - صلى الله عليه وسلم - ميفرمايد: [ كُلُّكُمْ رَاعٍ وَكُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ الإِمَامُ رَاعٍ وَمَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ وَالرَّجُلُ رَاعٍ فِي أَهْلِهِ وَهُوَ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ وَالْمَرْأَةُ رَاعِيَةٌ فِي بَيْتِ زَوْجِهَا وَمَسْئُولَةٌ عَنْ رَعِيَّتِهَا وَالْخَادِمُ رَاعٍ فِي مَالِ سَيِّدِهِ وَمَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ وَالرَّجُلُ رَاعٍ فِي مَالِ أَبِيهِ وَمَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ وَكُلُّكُمْ رَاعٍ وَمَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ ] متفق عليه.

يعنى: همه شما شبان وچوپان هستيد وهركدام از شما از زير دستان خود مسئول ميباشيد، امام ورهبر وپيشوا شبان است واز زير دستان خود مسئول ميباشد مرد يا شوهر، شبان است واز زير دستان خود مسئول ميباشد، زن در خانه شوهر خود چوپان است واز زير دستان خود مسئول ميباشد، خدمتگار در خانه بادار خود چوبان است واز زير دستان خود مسئول ميباشد، و فرزدندان در مال پدر شان چوبان هستند واز زيردستان خود مسئول ميباشند، همه شما شبان وچوپان هستيد واز زير دستان تان مسئول ميباشيد.

ششم: اينكه عمل زن با طبعت وسرشت زن سازگار بوده باشد، زيرا طبيعت زن ومرد از هم فرق ميكند، وانكار از اين حقيقت علمى، خود نابخردى خواهد بود.

هفتم: خروج زن بايد در لباس شرعى وبدون استعمال عطر وخشبوئى بوده باشد، زيرا رسول الله - صلى الله عليه وسلم - ميفرمايد: [ أَيُّمَا امْرَأَةٍ اسْتَعْطَرَتْ فَمَرَّتْ عَلَى قَوْمٍ لِيَجِدُوا مِنْ رِيحِهَا فَهِيَ زَانِيَةٌ ] رواه: الترمذي والنسائي.

يعنى: هر زنيكه عطر وخشيوئى استعمال كرد، واز برابر نامحرمان عبور نمود ونا محرمان بوى عطر وى را استشمام نمودند، يقينًا كه اين زن حكم زنا كار را بخود ميگيرد.

هشتم: در رفتار وحركت خود از هرگونه ناز وكرشمه خود دارى ورزد زيرا الله - عزوجل - در قرآن كريم ميفرمايد: { وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الأُولَى } الأحزاب 33.

يعنى: و در خانه ‏هـاى خود بمانيد، و همچـون دوران جاهليت نخستين بى سترانه در ميان مردم ظاهر نشويد.

البته اين شروطى است كه اسلام آنرا براى خروج زن به كار وعمل وضع

نموده است، وهرگاه زن مسلمان با اين شروط به كار وعمـل بپردازد بدون ترديد كه برعلاوه از كسب دنيا، مستحق اجر در آخرت نيز ميگردد.

زيرا لله - عزوجل - ميفرمايد: { إِنَّا لا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً }. الكهف30.

يعنى: ما پاداش نيكوكاران را ضايع نخواهيم كرد.

وهرگاه ما عمل زن را در عهد نبوت ودر عهد خلفاى راشد از نظر بگذرانيم، خواهيم ديد كه زن مسئوليتهاى خود را با بهترين وجه انجام داده است، وزن مسلمان ثابت ساخته كه واقعًا نيم جامعه را تشكيل داده است.

وبطور نمونه حقاق زير را بصورت عجولانه از نظر ميگذرانيم:

1 - اسلام حق حيات را براى زنان اهدا نمود، پس از اينكه در تمدن هاى پيشين، زن از اندكترين حقوق مدنى محروم بود.

2- زن را با مرد مساوى وبرابر دانست: {وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ ...... الآية } البقرة 228.

يعنى: و براى زنان، همانند وظايفى كه بر دوش آنهاست، حقوق شايسته‏اى قرار داده شده است.

وعائشه - رضى الله عنها - از رسول الله - صلى الله عليه وسلم - روايت ميكند كه فرمود: [ إِنَّمَا النِّسَاءُ شَقَائِقُ الرِّجَالِ ] الترمذي، أبوداود.

يعنى: زنان همتايان مردان هستند. شقيقه: بمعناى چيزى كه دونيم شود.

3- حق حيات وزندگى را براى زن تضمين نمود، واز آنجا كه اين زندگى خواهان فراهم بودن خوراك وپوشاك ومسكن ميباشد، لذا نفقه زن را بالاى شوهر وولى امر زن واجب گردانيد: { أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنتُم مِّن وُجْدِكُمْ وَلا تُضَارُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ .... الآية } الطلاق6 .

يعنى: زنان مطلقه را هر جا خودتان سكونت داريد و در توانايى شماست سكونت دهيد، و به آنها زيان نرسانيد تا زندگى را بر آنان تنگ سازيد

ومجبور به ترك منزل شوند.

معاشرت حسنه را با زن تضمين نمود: { وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِن كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئاً وَيَجْعَلَ اللّهُ فِيهِ خَيْراً كَثِيراً } النساء19.

يعنى: و با زنان، بطور شايسته رفتار كنيد! و اگر از آنها، بجهتى كراهت داشتيد، فورًا تصميم به جدايى نگيريد! چه بسا چيزى شايد خوشايند شما نباشد اما الله - عزوجل - خير فراوانى را در آن قرار مى‏دهد.

چنانچه حق نفقه ومهر را براى زن تضمين نمود: { وَعلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ } البقرة 233.

يعنى: و بر آن كس كه فرزند براى او متولد شده - پدر - لازم است خوراك و پوشاك مادر را به طور شايسته تقديم نمايد. ووقتى خانم ابوسفيان از بخل شوهرش شكايت كرد رسول الله - صلى الله عليه وسلم - براى وى گفت: [ خُذِي مِنْ مَالِهِ مَا يَكْفِيكِ و يَكْفِي بَنِيكِ ]. متفق عليه.

يعنى: تو از مال ابوسفيان - شوهر خود بدون اجازۀ وى - به پيمانه مال اخذ نما كه براى نفقه خود تو وفرزند تو كفايت نمايد. اما با تأسف شديد كه نظر مردم در قبال زن در اسلام يا حالت افراط است ويا حالت تفريط ميباشد.

برخى ها روى عناد وسركشى ميخواهند تا زن را از نظر اسلام، انسان تافه وناچيز وبى اهميت، جلوه گر سازند، ووى را از كليه مزايا وارزشهاى انسانيت محروم سازند. وبرخى ديگر زن را به جاى مى كشانند كه بايد دوشادوش مردان در هر كجا

ودر هر موقع موجود بوده باشد، باكى نيست اگر در وراى ماشين وفرمان تراكتور بوده باشد ويا در اعماق معادن بوده باشد، ويا با لباس مبتذل وبى شرمانه با مردان نامحرم مختلط ويكجا بوده باشد.... بى خبر از اينكه آفريدكار جهان زن ومرد را از سرشت وطبيعت ويژه وخاص آفريده است.

لذا اسلام به زن به نظر مرواريد در داخل صدف ناب وپاكيزه مينگرد، كه بايد در هر وقت وهركجا، از عزت وكرامت ومصئونيت برخوردار بوده باشد، زن را امر كرد تا در حجاب وستر بوده واز هرگونه اختلاط وآميزش با نامحرمان اجتناب ورزد، والبته حجاب وستر را مستحب ندانسته بلكه او را فرض گردانيده است.

ووقتى اسلام ستر وحجاب را الزامى دانست، هدف اسلام اين نبود تا زن را در قيد وبند زنجير قرار دهد، نه خير حجاب را بخاطر حفظ عزت وكرامت وآبروى زن مقرر داشت، تا زن از چنگال انسانهاى ددمنش وغول صفت، در امان بوده باشد: { وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُـرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ....الآية } النور31.

يعنى: و چادر ها وروسرى‏هاى خود را بر سينه هاى خود افگنند، وزينت خود را آشكارا نسازند مگر براى شوهران شان....

{ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلاً مَّعْرُوفاً }.الأحزاب32.

يعنى: پس به گونه‏اى هوس‏انگيز سخن نگوييد كه بيماردلان در شما طمع كنند، و سخن شايسته بگوييد!

ودر عين حال مرد را مكلف ساخته تا خوراك وپوشاك ومسكن آبرومندانه را حتى المقدور براى زن فراهم سازد، واين نفقه قبل از ازدواج دختر بالاى پدرش فرض است، وپس از ازدواج بالاى شوهرش فرض ميباشد.

اما هرگاه نظر به شرايط زندگى، زن ناگذير به كار وعمل وكسب آذوقه براى خود ويا فرزندانش ويا پدر ومادرش گردد، آنگاه اسلام دروازه را در برابر وى بسته نساخته است، بلكه براى وى اجازه داده تا كار وعمل انجام دهد، تا زندگى آبرومندانه وشرافتمندانه را براى خود وخانوادۀ خود فراهم سازد، اما در سايه شرايط كه قبلاً آنرا مفصلاً شرح داديم.

والبته بهترين سرمشق ورهبر ما همانا رسول الله - صلى الله عليه وسلم - ميباشد وحال بصورت خلاصه ببينيم كه زن در عهد نبوت چه موقف داشته است. زن در عهد نبوت در بسيارى از زمينه هاى مناسب به عمل پرداخت:

اول: در زمينه تعليم وآمـوزش وفتوى: همسران رسول الله- صلى الله عليه وسلم - زنان اصحاب را تعليم وآموزش مينمودند، وبراى مردان اصحاب فتواى صادر مينمودند، وامام السيوطى در كتاب خود: " تدريب الراوى " بنقل از ابوحزم ميگويد: شش تن از اصحاب رسول الله - صلى الله عليه وسلم - نسبت به ديگران بيشتر فتوى صادر نموده اند كه عبارت اند از: عمر وعلي وابن مسعود وابن عمـر وابن عبـاس وزيد بن ثابت وعائشة - رضي الله عنهم - ".

وامام غزالى در كتاب خود " إحياء علوم الدين " ميگويد: كه از جمله اصحاب كرام تنها چند نفر محدود براى خود صلاحيت افتاء را دادند، واز جمله از عائشه - رضى الله عنها - نام ميبرد(1)( مراجعه كنيد به إحياء علوم الدين 1/ 23.)

دوم: در زمينه تجارت وبازرگانى: بدون ترديد كه خديجة - رضى الله عنها - بهترين سرمشق درين زمينه ميباشد، كه وى از زمرۀ بازرگانان وتاجران معروف مكه مكرمه بود ....

قَيْلَة اُم بَني اَنمـار يكى ديگر از زنان اصحاب است كه در تجارت وبازرگانى شهرت داشت، ووى خود روايت ميكند كه من هنگاميكه رسول لله - صلى الله عليه وسلم - يكى از عمره هاى شانرا ادا ميكرد، براى شان گفتم كه: من زن هستم كه ميخَرم وميفروشم، واز ايشان پرسيدم كه من وقتى بخواهم متاع را خريدارى نمايم، پائين ترين نرخ را براى صاحب مال عـرضه ميكنم وآهسته آهسته نرخ آنرا بالا ميبرم تا وقتيكه به نرخى برسم كه من ميخواهم، ووقتى متاع را بفروشم، بالا ترين نرخ را ميگذارم وآنگـاه آهسته آهسته نرخ را پائين ميبرم تا وقتيكه به قيمت برسم كه من ميخـواهـم، رسول الله - صلـى الله عليـه وسلم - در پاسخ وى گفت: [ لا تَفْعَلِي يَا قَيْلَةُ! إِذَا أَرَدْتِ أَنْ تَبْتَاعِي شَيْئًا فَاسْتَامِي بِهِ الَّذِي تُرِيدِينَ أُعْطِيتِ أَوْ مُنِعْتِ وَإِذَا أَرَدْتِ أَنْ تَبِيعِي شَيْئًا فَاسْتَامِي بِهِ الَّذِي تُرِيدِينَ أَعْطَيْتِ أَوْ مَنَعْتِ ] ابن ماجة.

يعنى: نه خير! يا قيله: اين كار را مكن، بلكه هرگاه ميخواستى مال ومتاع را خريدارى نمائى، نرخى را بگذار كه تو آنرا ميخواهى، آنگاه بائع وفروشنده، يا براى تو ميفروشد، ويا اينكه امتناع مينمايد، وهرگاه مال ومتاع را مى خريدى پس نرخى را بگذار كه تو ميخواهى آنرا بفروشى آنگاه مشترى يا خريدار، آنرا ميخرد ويا از آن صرف نظر مينمايد.

سوم: در زمينه طب ودرمان وپرستارى: زنان در عهد رسول الله - صلى الله عليه وسلم - به طبابت ودرمان نمودن وپرستارى بيماران وزخميان مى پرداختند واز مشهور ترين پرستاران، الرَّبيع بنت مُعَوَّذ بن عَفْرَاء - رضى الله عنها - است كه در غزوات رسول الله - صلى الله عليه وسلم - ايشانرا همراهى ميكرد، وزخميان را تداوى وپرستارى مينمود.

وزن ديگر بنام رَفِيدَة الأنصارية - رضى الله عنها - معروف است كه خيمه را در كنار مسجد نصب مينمود وزخميان را تداوى ومعالجه ميكرد.

ودر وصف عائشه - رضى الله عنهـا - عُـرْوه - رضى الله عنـه - ميگويد:

" من در فقه وطب وشعر از عائشه -رضى الله عنها - كسى را عالمتر نيافتم. وعُرْوه - رضى الله عنـه - ميگـويد: كه من براى عائشه - رضى الله عنها -

گفتم: اينكه در علم وفقه يد طولا دارى، شگفت آور نيست، زيرا تو همسر رسول الله - صلى الله عليه وسلم - ودخت ابوبكـر - رضى الله عنه – هستى واينكه در شعر وادب يد طولا دارى، بازهم شگفت آور نيست، زيرا تو دختر ابوبكر - رضى الله عنه - يك تن از عالمترين اشخاص مى باشى، اما تعجب من از اين است كه چگونه شما در طب ودرمان و دارو حائز اينهمه معلومات ميباشيد؟ عائشه - رضى الله عنها - شانه ام را تكـان داد وگفت: [ أَيْ عُرَيَّةُ! إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ r كَانَ يَسْقَمُ عِنْدَ آخِرِ عُمْرِهِ أَوْ فِي آخِرِ عُمْرِهِ فَكَانَتْ تَقْدَمُ عَلَيْهِ وُفُودُ الْعَرَبِ مِنْ كُلِّ وَجْهٍ فَتَنْعَتُ لَهُ الأَنْعَاتَ وَكُنْتُ أُعَالِجُهَا لَهُ فَمِنْ ثَمَّ ] أحمد.

يعنى: اى عروه گک! رسول الله - صلى الله عليه وسلم - در اوخر عمـــــــر خود - ودر روايت ديگر : در آخر عمر خود - بيمار ميشد، وهيئتها ونمايندگان قبائل عرب از هر كجا نزد ايشان مى آمدند، ودواها وداروهاى را براى شان وصف مينمودند، آنگاه من ايشان را با آن داروها درمان ميكردم.

چهارم در زمينه دفاع ونظامى: زن مسلمان در عهد رسول الله - صلى الله عليه وسلم - دوشادوش رسول الله - صلى الله عليه وسلم - در غزوات اشتراك كرد وبراى سپاهيان راه حق، آب وغذا تقديم ميكرد، وزخميان را تداوى مينمود. عمر - رضى الله عنه - در مورد أم عَمَّارة الانصارية - رضي الله عنها- ميگويد: كه من از رسول الله - صلى الله عليـه وسلم - شنيدم كه ميگفت:

[ ما اِلتفَتُّ يَمينًا و لا شِمَالاً يومَ أحدٍ إلاَّ و أنَا أراهَا تُقَاتِلُ دُوني – يعني أم عمارة، نسيبة بنت كعب - ] الحديث حسن أخرجه ابن سعد(1).

يعنى: من در روز اُحُد به راست وچب خود نگاه ميكردم، ميديدم كه او - يعنى نَسِيبَة بنت كَعْب موسوم به اُمّ عَماره - از من دفاع مينمود.

پنجم: در زمينه سفارت وميانجگرى ونمايندگى: زنان مسلمان از مقام ومنزلت والاى نزد رسول الله - صلى الله عليه وسلم - برخوردار بودند ورسول الله - صلى الله عليه وسلم - بالاى شان عطف وشفقت ميكرد وخواسته هاى شانرا بر آورده ميساخت.

از جمله اَسْماء بنت يَزيد الأنصارية - رضى الله عنها - زن بود كه به نمايندگى از زنان نزد رسول الله - صلى الله عليه وسلم - آمد وبه نمايندگى از زنان از رسول الله - صلى الله عليه وسلم - پرسيد، كه آيا زنان در اجر وپاداش با مردان شريك ميباشند؟ رسول الله - صلى الله عليه وسلم - وى را بشارت ومژده داد، وخطاب براى اصحاب گفت: [ هَل سَمِعْتُم مَقَالَةَ أمرأةٍ أَحْسنَ سُؤالاً عَنْ دِينِهَا مِنْ هَذهِ؟ ....... إلى آخر الحديث(2).

يعنى: آيا سخن زنى را بهتر از اين زن شنيده ايد كه در دين خود از اين بهتر سوال نمايد؟

" أم حَكيم بنت الحارث ابن هشام " يكى ديگر از زنان است كه وقتى مسلمان شد، شوهرش " عكرمه بن ابى جهل " به يمن فرار نمود، أم حَكيم از رسول الله - صلى الله عليه وسلم - اجازه خـواست تا در پي شوهرش به يمن برود، وقتى به يمن رفت وشوهر خود را به اسلام مشرف ساخت، نزد رسول الله - صلى الله عليـه وسلم - آمد، ورسول الله - صلى الله عليه وسلم - براى وى گفت: [ مَرْحَبًا بِالرَّاكِبِ الْمُهَاجِرِ ] أخرجه الترمذي.

يعنى: خوش آمديد اى سوار مهاجر.

اُم هَانِئْ بنت أبي طالب - رضى الله عنها - يكى ديگر از زنان است كه وقتى دوتن از دشمنان را امان داد، رسول الله - صلى الله عليه وسلم - براى وى گفت: [ قَدْ أَجَرْنَا مَنْ أَجَرْتِ يَا أُمَّ هَانِئٍ ] متفق عليه.

يعنى: اى ام هانئ! هرکه را تو امان دادى ما نيز او را امان داديم. ودر كنار اينكه زن مسلمان در عهد نبوى، نقش مهم خود را به حيث يك فرد مسئول در جامعه اسلامى با بهترين وجه ايفا نمود، در عين حال هرگز مسئوليتهاى خود را بحيث همسر ومادر ودختر، در قبال شوهر وفرزندان ووالدين وپدر ومادر خود، فراموش نكرد، وحقوق هريك را چنانچه كه دين وى بالاى وى امر ميكند ادا كرد.

خلاصه: اينكه ما نميتوانيم نقش را كه زن مسلمان در عهد نبوت ادا نموده است، بشكل همه جانبه بيان كنيم، به همين قدر اكتفا ميكنيم، واز خردمندان وصاحب نظران مخلصانه دعوت مكنيم تا حقوق زن در اسلام را منصفانه وعادلانه، بر رسى نمايند، آنگاه يقينًا در خواهند يافت كه زن در نظر اسلام جوهر ايست مكنون كه نبايد جسد مبارك وى مورد استفادۀ ددمنشان قرار گيرد - والله أعلم –

سوال: حيات برزخ چيست؟ وآيا حديث در مورد حيات برزخ وسوال منكر ونكير وجود دارد؟ وچه وقت عذاب قبر آغاز ميگردد؟

جواب: برزخ: بمعناى حاجز يا مانع يا پرده است، وهر چيزى كه مانع اختلاط وآميزش دو چيز گردد، برزخ ناميده ميشود.

ودر قرآن كريم برزخ ذكر گرديده وميفرمايد: }مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ، بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا يَبْغِيَانِ }.

= دو درياى مختلف - شور و شيرين، گرم و سرد - را در كنار هم قـرار داد در حالى كه با هم تماس دارند در ميان آن دو برزخى است كه يكى بر ديگرى غلبه نمى‏كند - و به هم نمى‏آميزند -.

وبرزخ به مفهوم خاص عبارت از حيات است كه ميان حيات دنيا وحيات پس از بعث وزنده شدن پس از مرگ، در روز حشر ميباشد.

انسان داراى پنج نوع حيات ويا پنج مرحله حيات ميباشد:

اول: حيات عالم ذره: آنوقتى كه الله – عزوجل - ارواح همه انسانهـــــــــا را از آدم – عليه السلام - تا آخرين انسان كه در روى زمين مى آيد، خلق كرد، وهمه شانرا مخاطب قرار داد و: } وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ } الأعراف 172.

= و - به خاطر بياور - زمانى را كه پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذريه آنها را برگرفت; و آنها را گواه بر خويشتن ساخت; و فرمود: " آيا من پروردگار شما نيستم "؟ گفتند: " آرى، گواهى مى‏دهيم "! -چنين كرد مبادا - روز رستاخيز بگوييد: " ما از اين، غافل بوديم; - و از پيمان فطر توحيد بى‏خبر مانديم -.

دوم: حيات رحم مادر است، كه انسان براى نوه ماه آنرا در شكم مادر سپرى مينمايد.

سوم: حيات دنيا است كه انسان آنرا از ولادت تا وفات، در دنيا سپرى مينمايد.

چهارم: حيات برزخ است كه انسان آنرا در قبر از حين وفات تا زنده شدن بار ديگر در روز حشر، آنرا سپرى مينمايد.

پنجم: حيات آخرت است، كه حيات ابدى ميباشد، واز زنده شدن پس از مرگ در روز قيامت آغاز مگردد، وهرگز پايان ندارد، بهشتيان در بهشت ودوزخيان در دوزخ آنرا سپرى ميكنند.

وآيات كه حيات برزخ را ثابت ميسازد، فرموده الله – عزوجل - ميباشد كه ميفرمايد: }وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ} المؤمنون: ١٠٠.
= و پشت سر آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند.

واحاديث كه در مورد حيات برزخ وارد گرديده است، فرموده رسول الله – صلى الله عليه وسلم - ميباشد كه ميگويد: [ لَمْ يَأْتِ عَلَى الْقَبْرِ يَوْمٌ إِلَّا تَكَلَّمَ فِيهِ فَيَقُولُ: " أَنَا بَيْتُ الْغُرْبَةِ وَأَنَا بَيْتُ الْوَحْدَةِ وَأَنَا بَيْتُ التُّرَابِ وَأَنَا بَيْتُ الدُّودِ " فَإِذَا دُفِنَ الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ قَالَ لَهُ الْقَبْرُ: " مَرْحَبًا وَأَهْلًا أَمَا إِنْ كُنْتَ لَأَحَبَّ مَنْ يَمْشِي عَلَى ظَهْرِي إِلَيَّ فَإِذْ وُلِّيتُكَ الْيَوْمَ وَصِرْتَ إِلَيَّ فَسَتَرَى صَنِيعِيَ بِكَ " قَالَ: فَيَتَّسِعُ لَهُ مَدَّ بَصَرِهِ وَيُفْتَحُ لَهُ بَابٌ إِلَى الْجَنَّةِ، وَإِذَا دُفِنَ الْعَبْدُ الْفَاجِرُ أَوْ الْكَافِرُ قَالَ لَهُ الْقَبْرُ: " لَا مَرْحَبًا وَلَا أَهْلًا أَمَا إِنْ كُنْتَ لَأَبْغَضَ مَنْ يَمْشِي عَلَى ظَهْرِي إِلَيَّ فَإِذْ وُلِّيتُكَ الْيَوْمَ وَصِرْتَ إِلَيَّ فَسَتَرَى صَنِيعِيَ بِكَ " قَالَ: فَيَلْتَئِمُ عَلَيْهِ حَتَّى يَلْتَقِيَ عَلَيْهِ وَتَخْتَلِفَ أَضْلَاعُهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - بِأَصَابِعِهِ فَأَدْخَلَ بَعْضَهَا فِي جَوْفِ بَعْضٍ قَالَ وَيُقَيِّضُ اللَّهُ لَهُ سَبْعِينَ تِنِّينًا لَوْ أَنْ وَاحِدًا مِنْهَا نَفَخَ فِي الْأَرْضِ مَا أَنْبَتَتْ شَيْئًا مَا بَقِيَتْ الدُّنْيَا فَيَنْهَشْنَهُ وَيَخْدِشْنَهُ حَتَّى يُفْضَى بِهِ إِلَى الْحِسَابِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ -: [ إِنَّمَا الْقَبْرُ رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ أَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النَّارِ ] الترمذي.

= هيچ روزى سپرى نميگردد مگر اينكه قبر ميگويد: من خانه تنهائى هستم من خانه وحشت وترس هستم، من خانه خاكى هستم، من خانه كرمها هستم ووقتى شخص مؤمن دفن گردد، قبر براى وى ميگويد: خوش آمدى، تو بهترين شخصى بودى كه بالايم حركت ميكردى، وامروز كه در تصرف من قرار گرفته اى، پس بنگر كه من با تو چه خواهم كرد؟ آنگاه قبر به اندازۀ چشم ديد وى وسيع ميگردد، وروزنه از بهشت در برابر چشم وى باز ميگردد، ووقتى شخصى فاجر وكافر دفن ميگردد، براى وى ميگويد: خوش نيامدى، تو بد ترين شخصى بودى كه بالايم قدم مى زدى، وامروز كه در تصرف من قرار گرفته اى، بنگر كه من باتو چه خواهم كرد؟ آنگاه وى را فشار ميدهد، به حدى كه قبرغه هاى وى به يكديگر شان داخل ميگردد، آنگاه رسول الله – صلى الله عليه وسلم - انگشتان دو دست شانرا به يكديگر داخل كرد وگفت: سپس هفتاد اژدها بر وى حمله ميكنند، اگر يكى از آنها به زمين نفخ نمايد، هيچ نبات در زمين نخواهد روئيد، اينها ويرا تا روز حشر ميگزند، آنگاه رسول الله – صلى الله عليه وسلم - گفت: قبر يا باغ از بهشت است ويا حفرۀ از حفره هاى جهنم ميباشد.

حقيقت حيات "برزخ" از علم وادراك ما پوشيده است، اما عقيدۀ جازم داريم كه حيات برزخ موجود است، ودر اين حيات اهل بهشت از نعمتهاى بهشت استفاده ميكنند، اما وارد بهشت نميگردند، مگر پس از پايان حساب در روز حشر ورستاخيز، و اهل دوزخ از عذاب دوزخ ميچشند، اما وارد دوزخ نميگردند مگر پس از پايان حساب وميزان در روز رستاخيز وقيامت ......

اما اينكه نعيم بهشت ويا عذاب دوزخ به اهل برزخ تنها به روح است ويا به روح وجسد هردو ميباشد؟ اهل سنت وجماعت به اين عقيده هستيم كه به روح وجسد هردو ميباشد، بدون اينكه كُنه وحقيقت آنرا درک نمائيم....

ودليل ما درين مورد فرمودۀ الله – عزوجل - ميباشد كه ميگويد: {النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوًّا وَعَشِيًّا وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ} غافر 46.

= عذاب آنها آتش است كه هر صبح و شام بر آن عرضه مى‏شوند; و روزى كه قيامت برپا شود -مى‏فرمايد -: " آل فرعون را در سخت‏ترين عذابها وارد كنيد.

ورسول الله ميفرمايد: [إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا وُضِعَ فِي قَبْرِهِ وَتَوَلَّى عَنْهُ أَصْحَابُهُ إِنَّهُ لَيَسْمَعُ قَرْعَ نِعَالِهِمْ قَالَ: يَأْتِيهِ مَلَكَانِ فَيُقْعِدَانِهِ فَيَقُولَانِ لَهُ: " مَا كُنْتَ تَقُولُ فِي هَذَا الرَّجُلِ "؟ قَالَ: فَأَمَّا الْمُؤْمِنُ فَيَقُولُ: " أَشْهَدُ أَنَّهُ عَبْدُ اللَّهِ وَرَسُولُهُ " قَالَ: فَيُقَالُ لَهُ: انْظُرْ إِلَى مَقْعَدِكَ مِنْ النَّارِ قَدْ أَبْدَلَكَ اللَّهُ بِهِ مَقْعَدًا مِنْ الْجَنَّةِ قَالَ نَبِيُّ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ -: فَيَرَاهُمَا جَمِيعًا و يُفْسَحُ لَهُ فِي قَبْرِهِ سَبْعُونَ ذِرَاعًا وَيُمْلَأُ عَلَيْهِ خَضِرًا إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ] متفق عليه.

= وقتى انسان به قبر گذاشته ميشود، ودوستانش از بالاى قبر وى بر ميگردند

آنگاه دو فرشته مى آيد وويرا مى نشينانند وبراى وى ميگويند: در مورد اين شخص – رسول الله صلى الله عليه وسلم - چه ميگفتى؟ شخص مؤمن ميگويد: شهادت ميدهم كه وى بنده الله – عزوجل - و پيغمبر وى ميباشد، آنگاه براى وى ميگويند: به جاى خود در دوزخ بنگر، اما الله – عزوجل - آنرا به جاى در بهشت مبدل ساخته است، رسول الله - صلى الله عليه وسلم - گفت: هردو جاى خود را مى بيند، وآنگاه قبر وى هفتاد گز وسعت مى يابد، وتا روز حشر ورستاخيز سرسبز وشاداب ميباشد.

وحقائق كه بايد در مورد حيات برزخ آنرا درك نمائيم، وبدان عقيدۀ جازم داشته باشيم امور زير ميباشد:

1- زندگى برزخ، حد فاصل ميان زندگى دنيا وزندگى پس از روز حشر ورستاخيز ميباشد.

2- شخص ميت بمجرد كه به قبر گذاشته ميشود دو فرشته نزد او حاضر ميگردند، كه بنام "منكر ونكير" ياد ميشوند، واز وى سه سوال ميكنند:

الف: رب وآفريدگار تو كيست؟

ب: دين تو چه ميباشد؟

ج: در مورد شخصى كه در ميان شما مبعوث گرديده بود – يعنى محمد - صلى الله عليه وسلم – چه ميگفتى؟

مسلمان پاسخ مثبت ميدهد وميگويد: ربي الله – عزوجل - : پروردگارم الله – عزوجل - است......

ودينى: الإسلام: ودين من اسلام است......

وشخصى كه مبعوث گرديده است: وى پيغمبر بر حق الله – عزوجل - ميباشد كه رسالت وامانت الهى را براى بشر ابلاغ نمود...........

اما كافر ومنافق در پاسخ سولات ميگويد: ها ها يعنى دانم، آنگاه فرشتگان وى را با گرزهاى آهنين ميكوبند ..... .

3- نعتهاى را كه اهل بهشت در حيات برزخ از آن مستفيد ميباشند، ويا عذاب را كه اهل دوزخ از آن ميچشند، با مقايسه با نعمتهاى بهشت در داخل بهشت، وعذاب دوزخ در داخل دوزخ، خيلى كم وناچيز است ...

4- نعيم بهشت وعذاب دوزخ را هركسى در حيات برزخ چشيدنى است، خواه در قبر مدفون گردد، ويا در بحر غرق كردد وماهيان وى را بلع نمايتد، ويا در آتش بسوزد وخاكستر كردد، ويا حيوان درنده وى را بلع نمايد .....

زيرا ذتكه ما را از عدم آفريد، قدرت وتوان كامل آنرا دارد، تا نعيم ياعذاب را براى اهل برزخ بجشاند ............

5- حيات برزخ نتيجه اعمال بشر در دنيا است، اگر اعمال خير است پاداش خير وهرگاه اعمال شر است، پاداش شر را ميبيند .....

ورسول الله - صلى الله عليه وسلم – درين مورد ميفرمايد: [ إِنَّمَا الْقَبْرُ رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ أَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النَّارِ ] الترمذي.

= قبر يا باغ از بهشت است ويا حفرۀ از حفره هاى جهنم ميباشد.

6- ميت را از خانه اش تا قبر سه چيز همراهى مينمايد: اهل وى ومال وى وعمل وى ... دوى آن بر ميگردند كه عبارت از اهل ومال او ميباشد، ويكى آن با وى باقى ميماند كه عبارت از عمل وى ميباشد، لذا رسول الله - صلى الله عليه وسلم – هميشه از عذاب قبر پناه ميخواست.

چگونگى اداى نماز در راه سفر:


سوال: هرگاه شخصى در راه سفر است، ووقت نماز فرا رسد چگونه نماز ها را بجا آورد؟ آيا نشسته وبه اشاره نماز ادا نمايد؟ ويا ايستاده نماز ادا نمايد، وبه كدام سمت وجهت نماز بخواند؟

جواب: حکم سفر، بر اساس وسائل سفر وشخص مسافر فرق ميکند:

1- طياره(هواپيما): هرگاه وسيله سفر طياره(هواپيما) بوده باشد، شخص مسافر است، ونماز ها ( قصر وجمع ) ادا ميگردد، يعنى: نماز فجر(صبح) در وقت آن دو ركعت نماز ظهر (پيشين) وعصر(ديگر) دو، دو ركعت، يا در وقت ظهر يا ودر وقت عصر، ونماز عشاء(خفتن) ونماز مغرب(شام) يا در وقت مغرب يا در وقت عشاء، ادا ميگردد، اما شام سه ركعت وخفتن دو ركعت، ادا ميگردد، وبه هر سمت كه طياره حركت دارد، در حالت نشسته ودر چوكى(صندلى) طياره به اشارۀ سر، ادا ميگردد.

اما هرگاه در داخل طياره براى اداى نماز، جاى خاص بوده باشد، طبعًا در جاى مخصوص، نماز ها به حالت عادى ادا ميگردد، اما بازهم (جمع وقصر) صورت ميگيرد.

2- هرگاه وسيله سفر كشتى است، شخص مسافر است، ونماز ها چنانچه كه در طياره شرح شد ادا ميگردد، تنها با اين فرق كه هرگاه امكـان ايستاده شدن بوده باشد نمازها بحالت عادى ادا ميگردد، اما بازهم، نمازها بشكل (جمع وقصر) ادا ميگردد.

3- هرگاه وسيله سفر موتر(اتوموبيل) بوده باشد: درين حالت شرايط فرق ميكند:

الف: هرگاه وسيله سفر سرويس(اتوبوس) بوده باشد، وصلاحيت توقف وايستاد شدن بدست شخص نيست، يعنى نميتواند برای درايور (راننده) امر كند تا سرويس را توقف دهد، هركاه مسافه سفر يعنى(52) مايل يا(84) كيلومتر را طى كرده است، درين حالت، سرويس حكم طياره را ميگيرد، و نماز ها را چنانچه كه در طياره ادا نمود، در سرويس ادا مينمايد.

ب: هرگاه موتر شخصى است، وتوان وقدرت توقف را در هر وقت وهر لحظه بدون احساس خطر سردى ويا سرقت ويا مخالفت ترافيكى ... دارد هر گاه مسافه سفر را قطع نموده است، آنگاه نمازها را پس از توقف موتر(جمع وقصر) بصورت عادى ادا مينمايد.

ج: هرگاه موتر شخصى است، وتوان وقدرت توقف را يا به علت سردى ويا برف وباران، ويا خوف راهزن، ويا خوف غرامت ترافيكى، ويا خطر تصادف ترافيكى ...... وامثال آنرا نداشته باشد، وتا هنگام رسيدن به مكان امنيت، نماز فوت ميگردد، هر گاه مسافه سفر را قطع نموده است آنگاه نماز هاى خود را چنانچه در طياره شرح شد، ادا مينمايد، به اين شرط كه خود درايور (راننده) نبوده باشد.

اما هرگاه درايور و (راننده) است، نماز وى به اشاره جائز نبوده بلكه يا در گوشه راه، توقف نمايد، ونماز را بگونه كه قدرت دارد، ادا نمايد، ورنه پس از رسيدن به مكان آمن، آنرا قضائى آورد.

هرگاه درايور(راننده) وهمراهان وى مسافه سفر را قطع نكرده اند، نمازهاى شانرا كامل وهركدام را در وقتش ادا مينمايند، اما هرگاه ضرورت مبرم احساس ميكردند، ميوانند تنها (جمع) نمايند، يعنى پيشين وديگر را يا در وقت پيشين

ويا در وقت ديگـر، وشام وخفتن را يا در وقت شام ويا در وقت خفتن ادا نمايند، اما قصر براى شان جائز نيست، يعنى نمتوانند، نماز هاى چهار ركعتى را دو ركعتى ادا نمايند.

نوت: نمازى كه روى كسالت وتنبلى وبدون وجود عذر فوت ميگردد قضائى ندارد، بلكه قضائى نماز در صورتى است كه نظر به عذر شرعى فوت گرديده باشد، مثلاً در خواب رفته، يا به علت بيمارى بيهوش بوده باشد، ويا بعلت دواى مباح وحلال بيهوش بوده باشد، آنگاه پس از بيدار شدن وبهوش آمدن وصحت يافتن، نماز هاى فوت شده را قضائى مى آورد.

اما هرگاه نماز قصدًا وبدون عذر ترک گردد، قضائى ندارد، بلكه استغفار وتوبه نمايد زيرا رسول الله - صلى الله عليه وسلم - ميفرمايد: [ مَنْ تَرَكَ الصَّلاةَ سُكْرًا مَرَّةً وَاحِدَةً فَكَأَنَّمَا كَانَتْ لَهُ الدُّنْيَا وَمَا عَلَيْهَا فَسُلِبَهَا وَمَنْ تَرَكَ الصَّلاةَ سُكْرًا أَرْبَعَ مَرَّاتٍ كَانَ حَقًّا عَلَى اللَّهِ - عَزَّ وَجَلَّ - أَنْ يَسْقِيَهُ مِنْ طِينَةِ الْخَبَالِ قِيلَ: وَمَا طِينَةُ الْخَبَالِ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: [ عُصَارَةُ أَهْلِ جَهَنَّمَ ] أحمد.

= كسيكه نماز را يكبار بر اثر نشه بودن ترك كرد، نظير كسى است كه تمام دنيا در كف وى بوده باشد، وبه يكبارگى از وى سلب گردد.

وعن جَابِر- رضى الله عنه - يَقُولُ: سَمِعْتُ النَّبِيَّ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ- يَقُولُ: [ إِنَّ بَيْنَ الرَّجُلِ وَبَيْنَ الشِّرْكِ وَالْكُفْرِ تَرْكَ الصَّلاةِ ] مسلم، الترمذى.

= جابر - رضى الله عنه - روايت ميکند: كه رسول الله - صلى الله عليه وسلم - گفت: حد فاصل ميان انسان وكفر وشرك ترك نما

0 Kommentare: